-
سر قرار
1389/10/23 07:36
ای که ندیده در دلمان نشستی ... تو که امان اهل زمینی ...تو که هستی تا گرفتاری واندوه از ما دور شود دلگیر نشو اگر میبینی گاهی میخواهیم همه چیز را در این خانه ی دل جادهیم...ولی ته دلمان چیزی هست که شاید خیلی به چشم نیاید ...ما دوستت داریم .. اگر عمری باشد ما هنوز سر قرارمان هستیم.. , جمعه صبع الطلوع......
-
من میتوانم میشود.
1389/10/18 11:22
چندیست تمرین میکنم. من میتوانم میشود. آرام تلقین میکنم. حالم نه , اصلا خوب نیست تا بعد بهتر میشود... فکری برای این دل آرام و غمگین میکنم ... .من می پذیرم رفته ای وبر نمیگردی همین. خودرابرای درک این , صدبار تحسین می کنم . کم کم زیادم میروی , این روزگار ورسم اوست... این جمله را با تلخی اش صدبار تمرین میکنم ... از وبلاگ...
-
جمعه ای دیگر
1389/10/16 06:52
باز جمعه ای دیگر رسید .. ومن با هزار خواهش چشم درچشم آسمان آمدنت را آرزو میکنم .. و هـــی با خودم میگویم یعنی می شود؟ می دانم که می شود .. اما همیشه دلم می خواهد امتداد این نگاه بر صفحه جانم بنشیند و طعم شیرین تبسم چشم هایت را تا نفسی هست در کوچه پس کوچه های سرزمین تنهایی ام حس کنم ...
-
زندگی معکوس
1389/10/14 07:21
زندگی بی نهایت شادتر بود اگر در 80 سالگی به دنیا می آمدیم وبه تدریج به 18 ساگی می رسیدیم ....
-
قضای الهی
1389/10/10 07:43
این روزها من هم با حــکمــت خــدا و خـواسـت خــدا خودم را آرام میکنم. این عادت ماست دیگه ! وقتی گندی هم تو کار میزنیم میگیم حتما حکمتی داشته! البته من معتقدم حتما حکمتی داشته .
-
مرگ
1389/10/09 07:19
چرا می ترسی ؟ چرا نیمه های شب از خواب می پری ؟ مرگ , آن چه را که زندگی خواهی کرد می تواند از تو بگیرد نه آنچه را که زندگی کرده ای...
-
ساعت
1389/10/09 07:17
دو روزه ساعتمو گم کردم ..اعلامیه زدم که هر کس یه ساعت زنانه پیدا کرد با گرفتن نشانی ! آن را به من تحویل دهد ..! یادش بخیر بچه که بودم میذاشتم محمد پسر خاله ام با خودکار بیک رو دستم ساعت بکشه .. وقتی که بابا برا دلخوشی ازم میپرسید ساعت چنده ؟ کلی ذوق میکردم ...
-
اگر بگذارنـد ...
1389/10/06 17:57
بخدا پنجره زیبــاست اگر بگذارنـد چشم مخصوص تماشاست اگر بگذارند من از اظهار نظرهای دلت فهمیدم دل هـم صاحــب فتواســت اگر بگذارنـد ...
-
undo
1389/10/03 15:46
بی شک این دنیاییکه هیچ کجایش (undo) ctrl+ Z تعریف نشده هیچ وقت نمیتواند دنیای آرزوهایمان باشد... رونوشت به صندوق انتقادات پیشنهادات بارگاه الهی !
-
کات
1389/09/30 08:45
گاهی حس میکنم صورتم از التهاب میسوزد... حتی وقتی که ساعت ها به دیواز روبه رو خیره شدم وحرکت پاندول یکنواخت ومنظم ساعت را مرور کردم... واقعیت هارا چیزی نمیتواند تغییر دهد ...حتی اگر هزار بار آرزو کنم , سرم را که بالا گرفتم دستی روی شانه ام بنشیند وکارگردان کات دهد ...
-
منکر!
1389/09/22 18:20
چی مونده که این امام جمعه بهش گیر نداده باشه .. این سری نوبت آهنگ پایانی سریال مختار نامه بود ! گمونم اصلا تا چند روز پیش که تو اخبار ازش تعریف کرد نمیدونست که خوانندش خانمه ...حالا دیگه شد منکراتی ...!
-
کتاب !
1389/09/22 18:11
امروز کتاب دوستمو از وسط به دو نیم کردم ! آخه همش واسه دو هفته برم یه کتاب دیگه بخرم ؟!
-
محرم
1389/09/17 00:30
محرم که میرسه ..مخصوصا دهه اول ..آرزو میکنم کاش هنوزم بچه بودم .کنار داداشم توی هیئت قندشو من میبردم ! با اون لباس پسرانه مشکی که کنارش عکس نخل داشت .. یادش بخیر هرچی بهم میگفتن واس اونایی که چایی بر نداشتن نمیخواد قند بگیری ! به خرجم نمیرفت ! بیشتریاشون هم برمیداشتن ! ومن فکر میکردم حتمی قند خالی دوس دارن !
-
ارزو
1389/09/12 18:42
دیروز رفته بودم برای یه کاری چندتا عکس بگیرم از این پروزهای خیلی بزرگ شهر .... به قول بچه ها گفتنی خیلی حال داد !! ازیه قسمت که میخواستم برم قسمت بعدی هـــی به هم بیسیم میزدند : آقای فلانی برا اون قسمت آماده باشید ! یکی هم پیدا شد به ماهم بگه خانم مهندس عقده ای نشویم !!
-
پسر خاله
1389/09/12 18:24
خاله ام یه پسر داره فکر میکنه همه دخترای فامیل عاشقشن ! حالا خوبه پسرش 20 سال بیشتر نداره وسربازی هم نرفته ! دلم میخواد یجوری ازین توهم درش بیارم !
-
اشتباهی
1389/09/08 20:52
- پراید سفید بزن کنار ..آقا بزن کنار ...بفرمایید بیرون .. - - سلام جناب سرهنگ ..در خدمتم ...کاری کردیم ؟ - - من سرهنگ نیستم ..سروانم ..مدارک لطفا .. - - بفرمایید ... - - ببینم اون کیه تو ماشینت ؟ - - او...او رو میگین ..؟ خواهرکوچیکمه جناب سروان .. - - اااااا راست میگی ..؟ - - والا بخدا ...برید از خودش بپرسین ..! گلی...
-
نام
1389/09/05 18:26
چند روز پیش که خانه یکی از اقوام بودیم . تعریف کرد که وقتی پسرش به دنیا اومده اونا اسم "حسیـــن " ر وبراش انتخاب کردن . اما مادرشوهرش گفته : که تو این دوره زمونه کسی اسم حسین رو بچه اش نمیذاره ! بهتره بذاری محمد اشکان بعد ها هم میتونی اشکان صداش کنی ! یا فوقش دیگه امیر حسین .
-
کاشکی..
1389/09/01 08:07
صداش میاد ...خودم رو به خواب میزنم .. .اونم بی خیال میشه و سرگرم گوش کردن اخبار میشه .. کاش مثل قبلا حوصله داشت میومد آروم پتو رو کنار میزد ...واینقدر زل میزد تا ریز ریز خنده ام بگیره وبعد بگه یه چایی درست کن باهم بخوریم باشه ..... کاشکی میشد بهت بگم چقدر صداتو دوست دارم ...
-
لبخند
1389/08/27 23:03
رنج را آشفته در لبخند پنهان می کنیم ..... تا دلش غمگین نگردد هرکسی با ما نشست ....
-
ایوان طلا
1389/08/23 09:47
نشسته بودیم روبروی ایوان طلا ... پرسید : فکر میکنی این ایوان رو از طلا ساختن ؟ گفتم : نمیدونم .. پرسید : گنبد چی ؟ فکر کنم این یکی دیگه طلاست ! گفتم : نمیدونم .. پرسید : می دونی امام رضا چندتا کفتر داره ؟ گفتم : میدونی امام رضا امام چندمه ؟...
-
بخدا قسم
1389/08/22 11:09
چه نشسته ای که عمری ز پی ات دویده ام من بخدا قسم که با تو بخدا رسیده ام من .. پی نوشت : خسته شدم بس که شمردم ..کاش تو جای یکی دیگه بودی!
-
گل پسر
1389/08/22 08:39
دیروز سر ظهر از کلاس می اومدم .. خیابون خلوت ومن در افکار خودم بودم ... شنیدم یکی داره سوت میزنه ! سر برگردوندم دیدم یه گل پسری توی ماشین داره علامت میده ... گفت: من رامینم ... خودتو معرفی نمی کنی؟ گفتم: نه! گفت : میدونی چرا خودتو معرفی نمی کنی؟ چون گل گلم که نیاز به معرفی کردن نداره! با خودم گفتم : خدایا پناه میبرم...
-
خواهر شوهر
1389/08/20 10:09
خوش بحالش ... چون من خیلی دوسش دارم .. وقتی غمگینه ..و میره تو خودش..و هیچ حرفی نمیزنه .. میخوام دنیا نباشـــــــــه .. ... همیشه به خوش شانسیش حسودیم میشه .. من بهترین خواهر شوهر دنیام ....!
-
یکی اینجا نگرونه
1389/08/19 09:57
من که جاشو پر نکردم ...شاید اصلا نمیدونه ! آی به گوشش برسونید یکی اینجا نگرونه ...
-
ستار العیوبه
1389/08/19 09:46
وقتی میگفتن ستار العیوب خداست درک نمیکردم ... اما دیروز وقتی گوشیمو خونه جا گذاشته بودم و مامانم متوجه شده بود ولی اس ام اس ا یی که اومد ه بود رو نخونده بود ! که خدای نکرده برداشت ناجور بکنه... فهمیدم که آره خـــــــــــدا ستار العیوبه ... قربونت بــــــرم خداااااا
-
یارانه
1389/08/18 11:43
آقا اومده میگه : سلام ببخشید یارانه ما رو ریختن ؟ پرسیدم : جناب اهل کدوم شهر مملکت هستید؟ - اوه ...بنده زاتا اهل تهرونم تمام آبا و اجدادم نیز ساکن تهرون بوده اند .سر کار خانوم. گفتم : خوب پس...بفرمایید منزل ..یارانه شما آخرین شهریست که واریز خواهد شد !..
-
بر عکس
1389/08/18 11:32
خیلی وقتا درست اون چیزی که فکرشو میکنی بر عکس میشه درست مثل امروز من ... وقتی میخواستم از مدیر تشکر کنم .. گفت : خانوم چرا دیر اومدی ؟ ساعت کاری از ساعت 8 شروع میشه گفتم : چشم دیگه تکرار نمیشه گفت : تکرار بشه باس بری تو قسمت قبلیت کار کنی.. توی دلم گفتم : ایششش ..تازه به دورون رسیده .. !
-
عذاب وجدان
1389/08/18 11:13
جلوی در دانشگاه که رسیدم ..گفتم شما کنار در وایستا ..من زودی بر میگردم .. تو چشام نیگا کرد وگفت : کسر شانت میشه من کنارت وایسم ؟ .. .. .. عذاب وجدان داره خفه ام میکنه خدایا ...