هیچ زمان در زندگی ام تا این حد دلم نمیخواسته که زمان زودتر بگذرد ...
نه برای اینکه به انچه می خواهم برسم ..فقط برای آنکه بدانم بلاخره میرسم یا نه ؟
+ گفتم که یادم بماند این بی صبری ها را ...
ببینم شما احیانا کجا می خواستید برید که ما مطلع نیستیم...؟ هان...؟ در ضمن ببخشید که مزاحم شدم ها...نمیدونم شاید دوست نداشتی اینجا نظر بذارم... در ضمن اون کد بنره رو از بالای بلاگت بر دار...
سلام .. اتفاقا من خیلی خیلی خوشحال میشم یه خواننده نسبتا قدیمی بیاد اینجا ! جایی نمیخواستم برم ..اتفاقا برعکس ! یک نفر میخواد بیاد ...! باشه کد رو برمیدارم ! راستی چرا بنظرت بردارم ؟
راستش، این روزها این قدر مورد بی مهری و بی جوابی و سردی قرار گرفتم از طرف " او" که دیگه حس میکنم هیشکی منو دوست نداره و مزاحم همه هستم.. کی میخواد بیاد...؟ راستی من باید آخرین نفری باشم که خبر دار میشه دیگه..؟ باشه یادت باشه...تبریک هم میگم... در رابطه با اون کده خوب عکسش رو توی فایلهای وبلاگ قدیمیم بود یعنی توی هاست وبلاگ قدیمیم، و چون اون فایلها پاک شدند، الان خوب دیگه نیستند دیگه...من هم اون لوگو رو ندارم، اگه داشتم توی وبلاگم میذاشتم..تو خودت هم نداری...؟
من اتفاقا میخواستم از گوشه کنار ازت بپرسم .اون الهامی که توی وبت کامنت میذاره همونه یا نه ؟ باز گفتم شاید اتفاقی بخونه بد بشه . چون آدرس بلاگت رو بقیه دارن . ...نه اخرین نفر نیستی اولین خواننده من . الان میخوام یه چیزایی بگم ..نمی دونم ... آره اون لولگو قدیمی بود . باورت میشه یه هفت هشت ماهی بود اینجا نیومده بودم . الان حس میکنم با اینجا راحت ترم . لوگوی وبلاگ به قلم ان ها که به بهشت می روند رو هم برداشتم . اگه لوگوی وبلاگ الانت هست میشه لطفا بدی برای اون یکی بلاگ ؟!
+ نه اون نیست. تشابه اسمی هستش. راستش اون اصلا محل نمی ده. و فکر نکنم که حتی یه ذره دوستم داشته باشه.والا خیلی سخت شده حرف زدن برام.نمی دونم، چرا ادمها از دور دوست داشتنی ترند...
+ باور کن من خودم لوگو چیزی ندارم، ولی اسم نرم افزاره یادم بیاد چی بود، از دوباره نصبش می کنم و یه لوگو بهت می دم...
+ سعید نمی دونی چقدر این روزها من احساست رو می فهمم ...این که میگی حرف زدن برات سخت شده .اون روز هر چی میخواستم یچزایی رو بگم نشد . به قول تو نمی دونم چمون شده . + ممنون ... ++ یه تشکر دیگه برای همراهیت که واقعا دلگرمیه برای من ..
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ببینم شما احیانا کجا می خواستید برید که ما مطلع نیستیم...؟ هان...؟
در ضمن ببخشید که مزاحم شدم ها...نمیدونم شاید دوست نداشتی اینجا نظر بذارم...
در ضمن اون کد بنره رو از بالای بلاگت بر دار...
سلام ..
اتفاقا من خیلی خیلی خوشحال میشم یه خواننده نسبتا قدیمی بیاد اینجا !
جایی نمیخواستم برم ..اتفاقا برعکس !
یک نفر میخواد بیاد ...!
باشه کد رو برمیدارم ! راستی چرا بنظرت بردارم ؟
راستش، این روزها این قدر مورد بی مهری و بی جوابی و سردی قرار گرفتم از طرف " او" که دیگه حس میکنم هیشکی منو دوست نداره و مزاحم همه هستم..
کی میخواد بیاد...؟
راستی من باید آخرین نفری باشم که خبر دار میشه دیگه..؟ باشه یادت باشه...تبریک هم میگم...
در رابطه با اون کده خوب عکسش رو توی فایلهای وبلاگ قدیمیم بود یعنی توی هاست وبلاگ قدیمیم، و چون اون فایلها پاک شدند، الان خوب دیگه نیستند دیگه...من هم اون لوگو رو ندارم، اگه داشتم توی وبلاگم میذاشتم..تو خودت هم نداری...؟
من اتفاقا میخواستم از گوشه کنار ازت بپرسم .اون الهامی که توی وبت کامنت میذاره همونه یا نه ؟ باز گفتم شاید اتفاقی بخونه بد بشه . چون آدرس بلاگت رو بقیه دارن .
...نه اخرین نفر نیستی اولین خواننده من .
الان میخوام یه چیزایی بگم ..نمی دونم ...
آره اون لولگو قدیمی بود . باورت میشه یه هفت هشت ماهی بود اینجا نیومده بودم . الان حس میکنم با اینجا راحت ترم .
لوگوی وبلاگ به قلم ان ها که به بهشت می روند رو هم برداشتم .
اگه لوگوی وبلاگ الانت هست میشه لطفا بدی برای اون یکی بلاگ ؟!
+ نه اون نیست. تشابه اسمی هستش. راستش اون اصلا محل نمی ده. و فکر نکنم که حتی یه ذره دوستم داشته باشه.والا خیلی سخت شده حرف زدن برام.نمی دونم، چرا ادمها از دور دوست داشتنی ترند...
+ باور کن من خودم لوگو چیزی ندارم، ولی اسم نرم افزاره یادم بیاد چی بود، از دوباره نصبش می کنم و یه لوگو بهت می دم...
+ سعید نمی دونی چقدر این روزها من احساست رو می فهمم ...این که میگی حرف زدن برات سخت شده .اون روز هر چی میخواستم یچزایی رو بگم نشد . به قول تو نمی دونم چمون شده .
+ ممنون ...
++ یه تشکر دیگه برای همراهیت که واقعا دلگرمیه برای من ..