گـلابـــتون

که شاید..... کسی.... کمی همدرد ما باشد....

گـلابـــتون

که شاید..... کسی.... کمی همدرد ما باشد....

چیکار کنم حالا ؟!!!!

من اینجوری دلم خوش نیست............
نظرات 3 + ارسال نظر
سعید 1392/01/31 ساعت 22:02

خوب می دونم که اینجوری دلت خوش نیست ولی خوب باید تحمل کرد... من هم شاید الان در این وضعیت باشم با این تفاوت که من کسی رو دوست دارم و اون از تیپ و قیافم خوشش نمی یاد. و به قول معروف محل ** هم بهم نمیده.اصلا ولش کن. در ضمن من آدم تو داری نیستم...

خوب در مورد تو چه میشه کرد، تا آخر که نمیشه پیش همه باشی. خوب عوضش هم تو توی این مدت تجربت رفته بالا و شاید هم اعتماد به نفست توی کارگاه ..نمیدونم ولی امیدوارم بتونی کنار بیای...یعنی می تونی، یه خورده زمان میخواد... ولی خودمونیم روزهای اول سخت میگذره، هر جا رو نگاه کنی ناخودآگاه اون رو می بینی، فقط مواظب باش مثل من یه ساعت به یه جا خیره نشی، که همه خیال کنن عاشق شدی...

تو همیشه اعتماد به نفست کمه سعید ! یعنی چی که میگی چون از تیپ و قیافه ام خوشش نمیاد محل بهم نمیده شاید خوب کس دیگه ای رو دوست داره . دلیل نمیشه تو عیبی داشته باشی پسر

من که بلاخره کنار میام .. یعنی چاره ای جز این نیست
همه میدونن من خیلی این مهندس رو دوست داشتم اونم فقط از لحاظ همکاری ...

saeed 1392/02/01 ساعت 23:26

بله..در اون که اعتماد به نفسمون ضعیفه شکی نیست. در ضمن بله من هم میدونم که این مورد فقط کاری بود، اون غیر کاری ها رو کی می خوای بگی خدا می دونه...
در ضمن اینجا چرا نظر خصوصی نداره؟
یه چیز دیگه تو نظر قبلیت توی وبلاگم اسم گلابتون رو ستاره زدم...اخه تو نمی دونی چه آدم های فضولی هستند توی این دانشگاه ما که سریع این روزنوشتهام رو میان و به هم میگن... یه نمونش رو هم رسونده بودن دست "او".. باور کن... حالا شد خصوصی برات کامنت میذارم...

مهدی 1392/02/16 ساعت 19:46 http://spantman.blogsky.com

کاری که به دلت نیست و نکن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد