اکثر پسرا تا آخرش می رن. آدم هیچ وقت نمی فهمه که دختره واقعاً دلش می خواد نری... یا بدجوری ترسیده ! بهرحال من همیشه نمی رفتم. مشکل اینه که زود دلم براشون می سوزه. منظورم اینه که خنگ و مشنگن. بعدِ یه مدت که باهاشون ور بری، قشنگ می بینی که مُخشونو از دست دادن. همه ی دخترا وقتی احساساتی می شن، بی عقلم می شن. نمی دونم. به من می گن نکُن، منم نمی کُنم. همیشه هم بعدش پشیمون می شم، بعدِ اینکه می رسونمشون. ولی دفه ی بعد بازم نمی کُنم..!
بخشی از کتاب ناتور دشت نوشته ی : دی جی سالینجر
دی جی !!؟ :دی
کو پست جمعه ؟؟؟
زود آپ کن دیگه فدات شم آدم میخواد بره مهمونی افطار شاید !
ایشالا قبول باشه ..
دعا کن برام ..
توام قراره اینجا منتظر بذاری ما رو ؟
یه جمعه هم گذشتا .. کجاهایی خانوم !؟
نه ! دی جی ؟!!! :دی
... و یکی دیگه ...!
آخ ..
قضیه چیه !؟
یکی دیگه رفتا ...
یادت که نرفته .. کجایی پس ؟!
شرمنده ام ..چند وقتی بود احساس غریبگی داشتم با این صفحه ..