مهندس ناجی به ندرت حرف می زد. اما این بار
سرش را از روی نقشه ی روی میز برداشت و نظرش را گفت. «به نظر من هم عشق وجود ندارد.
آدم ها به هم علاقه مند می شوند اما عاشق نمی شوند.
خدایا! هدایتم کن! که ظلم نکنم، زیرا میدانم که ظلم چه گناه نابخشودنی است.
خدایا! نگذار دروغ بگویم، زیرا دروغ ظلم کثیفی است.
خدایا! محتاجم مکن که تهمت به کسی بزنم، زیرا تهمت، خیانت ظالمانه ای است.
خدایا! ارشادم کن که بی انصافی نکنم، زیرا کسی که انصاف ندارد شرف ندارد.
خدایا! راهنمایم باش تا حق کسی را ضایع نکنم، که بی احترامی به یک انسان، همانا کفر خدای بزرگ است.
خدایا! مرا از بلای غرور و خودخواهی نجات ده، تا حقایق وجود را ببینم و جمال زیبای تو را مشاهده کنم.
خدایا! پستی دنیا و ناپایداری روزگار را همیشه در نظرم جلوه گرساز، تا فریب زرق و برق عالم خاکی، مرا از یاد تو دور نکند.
خدایا! من کوچکم، ضعیفم، ناچیزم، پرکاهی در مقابل طوفانها هستم، به من دیده ای عبرت بین ده، تا ناجیزی خود را ببینم و عظمت و جلال تو را براستی بفهمم و به درستی تسبیح کنم.
خدایا! دلم از ظلم و ستم گرفته است، تو را به عدالتت سوگند میدهم که مرا در زمره ستمگران و ظالمان قرار ندهی.
خدایا! میخواهم فقیری بی نیاز باشم، که جاذبه های مادی زندگی، مرا از زیبایی و عظمت تو غافل نگرداند.
خدایا! ✧خـــوش دارم گمنـــــام و تنهـــــا باشم، تا در غوغـــای کشمکشهـــــــای پــــوچ مـــدفون نـــشوم.✧
عشق هنوز با من مشکل داره :دی نمیذاره تعریفش کنم! بفهمم منظورشو! هنوز نمیدونم که چه مقدار وجود داره و کجاست ؟ اما به آدما علاقه مند میشم ولی اگه وجود نداره و کسی عاشق نمی شه ، ناجی چه جوری راجبش نظر میده ؟ ینی از کجا فهمیده که چیه ینی !؟ کی تعریفش می کنه ؟ نمیدونم
مرسی برای بخشی از کتابها :)
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
خدایا!
هدایتم کن!
که ظلم نکنم، زیرا میدانم که ظلم چه گناه نابخشودنی است.
خدایا!
نگذار دروغ بگویم، زیرا دروغ ظلم کثیفی است.
خدایا!
محتاجم مکن که تهمت به کسی بزنم، زیرا تهمت، خیانت ظالمانه ای است.
خدایا!
ارشادم کن که بی انصافی نکنم، زیرا کسی که انصاف ندارد شرف ندارد.
خدایا!
راهنمایم باش تا حق کسی را ضایع نکنم، که بی احترامی به یک انسان، همانا کفر خدای بزرگ است.
خدایا!
مرا از بلای غرور و خودخواهی نجات ده، تا حقایق وجود را ببینم و جمال زیبای تو را مشاهده کنم.
خدایا!
پستی دنیا و ناپایداری روزگار را همیشه در نظرم جلوه گرساز، تا فریب زرق و برق عالم خاکی، مرا از یاد تو دور نکند.
خدایا!
من کوچکم،
ضعیفم،
ناچیزم،
پرکاهی در مقابل طوفانها هستم،
به من دیده ای عبرت بین ده، تا ناجیزی خود را ببینم و عظمت و جلال تو را براستی بفهمم و به درستی تسبیح کنم.
خدایا!
دلم از ظلم و ستم گرفته است، تو را به عدالتت سوگند میدهم که مرا در زمره ستمگران و ظالمان قرار ندهی.
خدایا!
میخواهم فقیری بی نیاز باشم، که جاذبه های مادی زندگی، مرا از زیبایی و عظمت تو غافل نگرداند.
خدایا!
✧خـــوش دارم گمنـــــام و تنهـــــا باشم، تا در غوغـــای کشمکشهـــــــای پــــوچ مـــدفون نـــشوم.✧
مناجات های شهید چمران..
سلام...
عشق هنوز با من مشکل داره :دی
نمیذاره تعریفش کنم! بفهمم منظورشو!
هنوز نمیدونم که چه مقدار وجود داره و کجاست ؟
اما به آدما علاقه مند میشم
ولی اگه وجود نداره و کسی عاشق نمی شه ، ناجی چه جوری راجبش نظر میده ؟ ینی از کجا فهمیده که چیه ینی !؟
کی تعریفش می کنه ؟
نمیدونم
مرسی برای بخشی از کتابها :)