گـلابـــتون

که شاید..... کسی.... کمی همدرد ما باشد....

گـلابـــتون

که شاید..... کسی.... کمی همدرد ما باشد....

حــــــالا که آرزوی مــــا

ســـــوی خــــــدا پــر زدنه ..

                 واسه دلای خســـته مون ،

                   چی میشه بال و پر بشــیم ؟...

نظرات 6 + ارسال نظر
حسین 1390/10/11 ساعت 11:33

خــدایـــــا از من بگیر هرآنچه را که تورا از من میگیرد ...

به خاطر کامنت قبلی ازت معذرت می خوام اصلا حس نکردم که واقعا دلت گرفته باشه ... بعد اینکه 21 و اقرار رو خوندم متوجه شدم

معذرت برا چی دیگه ....این حرفا چیه ..

ممنونم که میای ..

ف.قاف 1390/10/12 ساعت 00:01 http://fe-ghaaf.blogsky.com

:)
چه جوریشم همه مون می دونیما
که بال و وبال رو خودش در گوشمون گفته همون اول
نمیدونم چرا وبال می شیم
و بال نمی شیم
خدا کنه همین آرزوهه رو هم از دس ندیم

مرسی :)
دعا می کنم پر دراری، مارم ببری :)

خدا کنه ...
مررسی که دعا میکنی ...
تو چقدر خوبی دختر ..چقدر حس خوبی دارم بهت ...
مرررسی.

ف.قاف 1390/10/12 ساعت 19:08 http://fe-ghaaf.blogsky.com

فدات شم
شرمنده می کنی
دل به دل تونل داره :دی
من بیشتر

ف.قاف 1390/10/12 ساعت 19:12 http://fe-ghaaf.blogsky.com

شایدم ... کمی ، همـدرد شما باشم ...

آه ..
آره ...شاید ...

همیشه یه سوال ذهن منو درگیر خودش کرده
چی به سر مانسل سومی ها اومده که دل و دماغ زندگی کردن نداریم...
چی به سرمون اومده که فرقمون زمین تا آسمونه با نسلای قبلی...


واسه دلای خسته مون،
چی میشه بال و پر بشیم...

آره واقعا ..
منم نمیدونم ..

افسانه 1390/10/16 ساعت 15:35 http://gtale.blogsky.com

باخودم می گفتم

زندگی، راز بزرگی است که در ما جاریست

زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست

رود دنیا جاریست

زندگی ، آبتنی کردن در این رود است

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد