گـلابـــتون

که شاید..... کسی.... کمی همدرد ما باشد....

گـلابـــتون

که شاید..... کسی.... کمی همدرد ما باشد....

عمره

دیدن اسم عمره همسر مختار ثقفی توی این کتاب نظرم رو جلب کرد سرانجام این بانو را از زبان این کتاب بخوانیم :

مصعب بن زبیر کسی را نزدا او (عمره ) فرستاد و از او خواست درباره همسر خود اظهار نظر کند . وی در جواب گفت : او یکی از بندگان شایسته خدا بود .

مصعب عمره را به زندان افکند ..عبدالله بن زیبربه مصعب دستور داد او را از زندان بیرون آورد وبکشد . عمره به میان کوفه بردند و یکی از ماموران مصعب سه ضربت به او زد ..روایت است که یکی از جانگدازترین کارها در آن زمان قتل این بانو بی گناه بوده است.

از کتاب زنان قهرمان نویسنده :کتر احمد بهشتی

نظرات 2 + ارسال نظر

اینو شنیده بودم که عمره رو می کشن ولی اون یکی زن مختار، ناریه به خاطر شماتت مختار زنده می مونه و نجات پیدا می کنه یعنی حاضر نمی شه مثل عمره از مختار طرفداری کنه و جون خودش رو نجات میده

ویکی 1389/12/08 ساعت 22:44 http://4tik5.mihanblog.com

سلام.
من اومدم.
خوشحال نشدی؟!
عیب نداره حق داری گند زدم.
بیبین بیخی.
درباره پستت یه چی بگم و برم که افتخار کن به زن بودنت.
همین چند وقت پیشم یه همچین چیزی میگفتم به همکارای بلاگریم.که زن بودن این روزا یه جور دیگه شده.شاید قدیم به آدم حسابی ها میگفتن مرد.به آدمایی که روی حرفشون هستن رنگ عوض نمیکنن و نمیتونن چیزی رو که تو دلشون هست برای حفظ منافعشون قایم کنن.
اما انگار حالا دیگه وقتشه که به این آدما بگی زن...!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد