گـلابـــتون

که شاید..... کسی.... کمی همدرد ما باشد....

گـلابـــتون

که شاید..... کسی.... کمی همدرد ما باشد....

پارک

شب باشه و یه پارک کوچیک سکوت ...سرسره ... الاکلنگ ..تاب ...و ...

کسی هم نیست که به خاطر این که بزرگ شدی و این بازیا مال تو نیست سرزنشت کنه

وقتی داری میخندی و از پله های سرسره بالا میری اگه به پدر و مادرت نگاه کنی میتونی یه لبخند معنی دار روی صورتشون ببینی ..

اونا نگاهت که میکنن همون دختر کوچولوی شیطون رو میبینن...با پیراهن و کفش صورتی و گل سر کوچولوش...که داره براشون دست تکون میده ...

نظرات 4 + ارسال نظر
سعید 1389/11/17 ساعت 21:00

چه حالی میده...دو رو بر ما که ارذل 24 ساعته پارک هستند ...جوری که خودم اونجا تنها نمی رم چه برسه با خانواده...

ویکی 1389/11/17 ساعت 21:32 http://4tik5.mihanblog.com

سام و علک...!
اگر قاطی نکنی رابطه‌‌ی زیبایی و فمینیست رو برات مگم.
البته این فقط یه جوکه...

درباره منفی نگری ماهم همینو میتونم بت بگم که ...
همون نامردی.
یا بعبارتی مرموز و غیر قابل نفوذ بودن .
پول.
عقاید تعصبی.
نمیدونم اما بزرگترینش همون نامردیه.
این تسلسل واقعا هست.هرکسی به یه کسی نامردی میکنه و از یه کسی نامردی میبینه.حالا خواسته یا ناخواسته

حسین 1389/11/26 ساعت 15:07

آی گفتیا... تمام خاطرات خوش دوران بچگیم زنده شد... عجب دوران نابی بود

دلنیا 1389/11/28 ساعت 17:32 http://delniya.blogsky.com

قلم زیبایی داری

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد